1
بیخیال پریدن!
هیچ پریدنی درکار نیست
تو میتونی بپری
چرا راه میری؟!
لباساشو درآورد...
بیخیال راه رفتن
بیا بخوابیم...
وقتی پریدنی در کار نیست
از خوابیدنتم نمیترسم...
اینو گفت
از پرهای پشتش
یکی کند
رو تختم
کنارم
آروم خوابوندش
بعد
زیبا
پرید
خیلی
بی خیال پریدن!
هیچ پریدنی در کار نیست
تو میتونی بپری
چرا راه میری؟!
لباساشو درآورد...
بیخیال راه رفتن
بیا بخوابیم...
وقتی پریدنی در کار نیست
از خوابیدنتم نمیترسم...
اینو گفت
از پرهای پشتش
یکی کند
رو تختم
کنارم
آروم خوابوندش
بعد
زیبا
پرید
خیلی
2
کلاغی نمیپراند
دو بالش را
و نوک میزند
مویرگهای مردگی
چشمم را...
هنوز
فئودالسیم
این سطرها
مترسکی
برای
خندیدن دارد
< قبلی | بعدی > |
---|